به نام او که نامش آرامبخش دلهاست
ملموس ترین و صادقانه ترین رویای کودکی من،
سلام،
اکنون که لشکر شب بر پادشاه روز چیره شد بار دیگر خودکارم را به دست گرفته ام تا برای تو بنویسم،کسی که از شدت دوری و جدایی روی نقطه کور ذهنم ایستاده،فاصله ای به دوری یک دنیا اینک در جایی ایستاده ام که دلتنگی بر جانم هجوم آورده، تنهایی تک تک سلول های قلبم را درنوردیده است و غم بر روان خسته ام ضرب آهنگ آشوب می کوبد.