۱۲:۲۱۱۱
دی
اولین باری که به چشماش نگاه کردم، همون حوض دایره ای که عکس آسمون شب افتاده داخل آبش.یکی وسط چشماش ایستاده بود.کسی که هر لحظه برام ناشناخته تر میشد.
انگار ایلیا بود که میخواسته لب حوض وضو بگیره ؛عکسش افتاده توی آب یه قطره از اشک چشماشو برداشته و باهاش وضو گرفته ؛ولی چشماش عاشق ایلیا شده بود .