آرزوها
چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۵ ب.ظ
بیا از آرزو هایمان بگوییم
تو از بهشت برایم بگو و حوری های ترگل و ورگلش
من از زیبایی چشم هایت برایت میگویم که هیچ حوری بهشتی ای حتی رنگش را هم ندیده
تو از شراب های پاک بهشتی برایم بگو
من هم برایت میگویم از طعم شرابی لب هایی که یه جرعه اش مرا به بهشت عشق میبرد
برایم از آرزوهایت بگو
تو برایم از همنشینی با بهترین بندگان خدا بگو و من هم میگویم که من در قلب حقیر و بی مقدارم کسی را دارم که خدا در بهشت پهناورش نمیتواند داشته باشد من تو را دارم و این افتخار نصیب هر کسی نمیشود
برایم با چشمانت بخوان به نام پروردگاری که تنهاست وچشمان تو را جفت می آفریند تا مرا به جنون بکشاند
برایم بگو از دوستت دارم هایی که به تمنای بهشت در دلت خفه کردی
برایم بگو از دوستت دارم هایی که در نگاهت ریختی و مرا خواباندی و قلبم را به یغما بردی
برایم از عشق حرف بزن تا برایت بگویم چه اندازه دوستت دارم
برایم از محبت حرف بزن تا تمام زندگی را در چشمان تو خلاصه کنم
برایم از بیتابی هایت بگو تا برایت از مردن های پی در پیم بگویم
بیا باهم از آرزوهایمان بگوییم
تو از رویاهای دور و درازت بگو و من چشمانت را نگاه میکنم
و اینگونه تنها آرزوی من برآورده میشود و تو همچنان در بهشت برای خودت خانه میسازی
۰۱/۰۹/۰۹